۱۳۸۷ بهمن ۱۱, جمعه

بعد از مدت ها

وقتی کودک سه ساله از فقر پدر می تبد و می میرد

وقتی جنگ و فقر و قدرت می کشد

وقتی زلزله ها هزاران انسان را می بلعند

وقتی وقتی وقتی

من نمی فهمم من نمی دانم من

اخلاق

اصول اخلاقی

با چه پشتوانه ای

شرافت

آیا انسان دارای عزت است؟

و اگر انسان عزتی نداشته باشد با حیوان چه فرق دارد؟

من دارمش یا نه؟

ترس این کرامت را می کشد و نحقیر و

محبتی بدون قید و شرط و مسئولیت

با خودت حال می کنی یا نه؟خوب کار می کنی؟خوب تفریح می کنی؟خوب می خوری ؟خوب می خوابی ؟خوب ....؟

صبر ، به گمونم شدیدا بهش نیاز دارم.


این روزها من لاست می بینم ،شما چطور؟


چند شب پیش به سالن نیمه تاریک خونمون نگاه می کردم عجیب یادم به خودم افتاد که وجودم چقدر برام نیمه تاریک است و چقدر خودم را تاریک می بینم.

دوازدهم بهمن ماه هشتادو هفت