۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

وصیت

اين كاري است كه مدت هاست مي خوام انجام بدم و هي پشت گوش مي اندازم با اينكه مي دانم براي يكي با شرائط من لازم است!

وصيت!!

هميشه وقتي به وصيت نوشتن فكر مي كنم هزار تا حرف نگفته تو ذهنم مي آيد كه بايد بنويسم تازه حالا هم كه با آمدن عرفان حرف هاي ويژه اونم بايستي بنويسم .

حالا از كجا شروع كنم ؟از كي شروع كنم ؟

....

و اما گل قشنگم عرفان عزيزم ، اولا به خاطر همي شاديهاي كه به من دادي ممنونم.

عرفانم بعد اومدن تو دنيا برام رنگ ديگه اي گرفت و اصلا به دنيا و بچه طور ديگري نگاه مي كنم كلا رقيق القلب شدم! شنيدن يك كلمه بابا از دهن يه بچه مي تواند من را زير و رو كند.

بعد از تو بيشتر خدا را بخاطر بچه ها صدا مي زنم و مي گم خدا چرا ، تو كجايي ؟

خيلي حرفها برات دارم ،خيلي .كاش فرصت بود و با هم ياد مي گرفتيم و من با تو بزرگ می شدم ! كاش، ولي شايد تنهايي مستقل بارت بياره! مستقل يعني چه ؟ مستقل يعني اينكه اعمالت ، احساست و افكارت انفعالي و جبراني نباشه ، خود جوش باشه و از وجوده خودت نشات بگيره ، خوب يا بدش مهم نيست . پس خودت باش و حتما اهداف ملموس و واقعي و روشن و مشخص داشته باش ، اينهمه مي گن خودت رو بشناس ،خوب انو هر بچه اي مي دونه اما كمتر كسي مي گه چه جوري خودت رو بشناس من بهت مي گم ، به اعمالت و افكارت و احساست نظر كن و ببين از كجا مي آيند و چرا مي آيند همين! خودت رو قبول داشته باش و كاري نكن كه اعتبارت نزد خودت از بين بره(اين مهمترين چيز دنياست-عزت نفس -) بفهم كه تو بالاتريني ، بهتريني . و پر بها ترين متاع عالم هستي(ارزون نفروش)خودتو ببخش و دوست داشته باش ، اگه خودتو دوست داشته باشي مي توني ديگران را دوست داشته باشي در غير اين صورت داري فيلم بازي مي كني.

خداوند مورثي را كنار بگذار ! تو آزادي ، آزاد ، پس پرواز كن (كتاب جاناتان مرغ در يايي را بخوان) فكر نكنم لازم باشه بگم چي بخون چي نخون چون تا آت وآشغال نخوني كتاب خوب رو از بد تميز نمي دهي ، تازه بعد از يه مدت متوجه مي شي خيلي از كتابها تكراري هستن! ولي شازده كوچولو را فراموش نكن و مولوي رو

اينهايي كه بهت مي گم به همه بچه ها بگو !

عرفان دوست دارم (اينجا تنها جاييست كه مي توان دوست داشت بدون اينكه خودت رو دوست داشته باشي!)جووني!


خدا حافظ ، هر چند دیر یا زود می بینمتون!

بیست و چهارم اردیبهشت ماه هشتادوشش

هیچ نظری موجود نیست: